درمان شناختی رفتاری (Cognitive Behavioral Therapy) در نیم قرن گذشته یکی از بزرگترین دستاوردهای علم روانشناسی محسوب میشود. این روش درمانی تاکنون چنان موثر بوده است که برای توصیف آن از عبارت «انقلاب شناختی» استفاده میشود. در واقع این نظریه اثربخشترین، روش در درمان اختلالات افسردگی و اضطراب میباشد. همچنین استفاده از درمان شناختی رفتاری در درمان و کاهش علائم بیماریهای حاد روانی مانند اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی تأثیر فراوانی دارد.
مبانی فلسفی و علمی درمان شناختی رفتاری (CBT) چنان قدرتی دارند که باعث میشوند این نظریه در میان روشهای مختلف روانشناسی بیشتر از همه رشد و پیشرفت نماید.
درمان شناختی رفتاری (CBT) نوعی از رواندرمانی است که به بیماران برای درک افکار و احساسات که بر رفتار آنها تأثیر میگذارد، کمک میکند. CBT اغلب برای درمان طیف گستردهای از اختلالات مانند ترسها، اعتیاد، افسردگی و اضطراب مورد استفاده قرار میگیرد.
درمان شناختی رفتاری به طور کلی در مدت زمان کوتاهی انجام میشود و به بیماران در حل کردن یک مشکل خاص کمک میکند. در طول دوره درمان، افراد به شناسایی و تغییر الگوهای فکری مخرب و آزاردهنده که تأثیر منفی بر رفتار و احساسات آنها میگذارد، میپردازند.
معنا و مفهوم درمان شناختی رفتاری (CBT) این است که افکار و احساسات ما نقش اساسی در رفتار ما دارند. به عنوان مثال، فردی که زمان زیادی را صرف فکر کردن به سقوط هواپیما، حوادث باند فرودگاه و سایر حوادث هوایی میکند، خود را در حال دوری کردن از مسافرتهای هوایی میبیند.
هدف از درمان شناختی رفتاری این است که به بیماران بیاموزیم که اگرچه آنها نمیتوانند تمامی جنبهها دنیای اطراف خود را مدیریت و کنترل کنند اما میتوانند با آنچه در محیط اطرافشان رخ میدهد، کنار آمده و کنترل نمایند.
درمان شناختی رفتاری توانسته در سالهای اخیر میان هر دو گروه مصرفکنندگان سلامت و متخصصان درمان، محبوبیت زیادی پیدا کند. از آنجا که CBT معمولا یک گزینه درمانی کوتاه مدت است، اغلب مقرون به صرفهتر از دیگر روشهای درمانی میباشد. همچنین درمان شناختی رفتاری (CBT) از نظر تجربی پشتیبانی شده و ثابت کرده است که به بیماران برای غلبه بر طیف گستردهای از رفتارهای ناهنجار کمک چشمگیری میکند.
یکی از اصلیترین و مهمترین هدف درمان شناختی رفتاری تمرکز بر روی تغییر افکار خودکار منفی است که میتواند به مشکلات عاطفی، افسردگی و اضطراب دامن زده و آن را تشدید نماید. افکار منفی که خودبهخودی پیش میروند، میتوانند بر روحیه فرد تأثیر منفی داشته باشند.
در فرآیند CBT، بیماران این افکار را مورد بررسی قرار میدهند و از آنها خواسته میشود تا به شواهدی از واقعیت که این افکار را قبول یا رد میکنند، بپردازند. با انجام این کار افراد قادر خواهند بود با نگاهی عینیتر و واقع بینانهتر به افکار خود درمورد اضطراب و یا افسردگی بپردازند. افراد با آگاهی از افکار منفی و غالباً غیرواقعی که احساسات و خلق و خوی آنها را تضعیف میکند، میتوانند به الگوهای سالمتری فکر کنند.
بنابر اعلام انجمن روانشناسان رفتاری و ادراکی بریتانیا؛ روان درمانی شناختی و رفتاری طیف وسیعی از روشهای درمانی را شامل میشود که طبق اصول و مفاهیم برگرفته از مدلهای روانشناختی احساسات و رفتارهای انسانی انجام میشود. آنها شامل طیف گستردهای از رویکردهای درمانی برای اختلالات عاطفی هستند، که با همراهی پیوسته با رواندرمانی ساختاری فردی به منظور کمک به خود انجام میشود.
تعدادی از انواع خاص عملکردهای درمانی وجود دارد که شامل CBT میباشند و به طور مرتب توسط متخصصان بهداشت روان استفاده میشود. نمونههایی از این موارد عبارتند از:
افراد معمولاً افکار یا احساساتی را تجربه میکنند که باورهای نادرست را پیچیده یا تقویت میکند. این باورها میتوانند منجر به رفتارهای مشکل ساز در افراد شوند و زمینههای مختلفی از زندگی از جمله خانواده، روابط عاشقانه، کار و تحصیل آنها را تحت تأثیر قرار دهند.
به عنوان مثال، فردی که دارای عزت نفس پایین است ممکن است در رابطه با تواناییها و ظاهر خود افکار منفی تجربه کند. در پی این تفکرات منفی، فرد ممکن است از موقعیتهای اجتماعی دوری کند یا از موقعیتهای موفقیتآمیز در مدرسه و یا کار صرف نظر کند.
برای مقابله با این افکار و رفتارهای مخرب، یک درمانگر شناختی-رفتاری به بیماران برای شناخت باورهای مشکلساز کمک موثری خواهد کرد. این مرحله که تحلیل عملکرد نام دارد، بسیار مهم است، زیرا به یادگیری چگونگی تأثیر افکار، احساسات و موقعیتها در رفتارهای ناسازگارانه، میپردازد. همچنین این روند میتواند کمی سخت باشد بخصوص برای آن دسته از بیمارانی که درونگرا هستند؛ اما در کل میتواند منجر به کشف خود و افزایش بینش شود که بخش مهمی از این فرآیند را در بر میگیرد.
دومین بخش از درمان شناختی رفتاری (CBT) بر رفتارهای واقعی متمرکز است تا بتواند مشکل را حل کند. در این مرحله بیمار یادگیری و تمرین مهارتهای جدید را شروع میکند که در شرایط دنیای واقعی مورد استفاده قرار میگیرد.
به عنوان مثال، شخصی که از بیماری اعتیاد به مواد مخدر رنج میبرد ممکن است تمریناتی مربوط به مهارتهای جدید در مقابله و برخورد با موقعیتهای اجتماعی داشته باشد، که ممکن است بیماری مجدداً بازگردد. در بیشتر موارد در درمان شناختی رفتاری یک فرآیند تدریجی وجود دارد که به فرد کمک میکند تا رفتار خود را تغییر دهد. ممکن است فردی که دچار اضطراب اجتماعی است، در فضای اجتماعی خود را متشنج تصور کند.
در مرحله بعد، بیمار ممکن است یک تمرین گفتگو با دوستان، خانواده و آشنایان خود داشته باشد. با پیشرفت تدریجی در جهت رسیدن به یک هدف بزرگتر، این روند به مراتب ترس را کاهش میدهد و رسیدن به هدف را آسانتر میکند.
در نتیجه میتوان گفت درمان شناختی رفتاری میتواند برای طیف وسیعی از موضوعات روانشناختی یک انتخاب درمانی موثر باشد. بنابراین اگر احساس میکنید که این روش درمانی برای شما مفید خواهد بود، پیشنهاد میکنیم با درمانگر خود مشورت کنید و با یکدیگر در راستای حل مشکل همکاری نمایید.