اکثر ما ممکن است گاهی دچار افکار وسواس مانند بشویم. مثلاً چند بار کنترل کنید که آیا اجاق را خاموش کردهاید یا نه؟ یا مدام به چک کردن قفل درب ماشین بپردازید و مواردی از قبیل. این گونه افکار شاید در ذهن شما حالت وسواس گونه پیدا کنند اما لزوماً دلیل این نیست که شما به اختلال وسواس دچار شده باشید.
ولی اگر این حالت وسواس گونه مانع زندگی عادی شما باشد، به عنوان یک بیماری شناخته میشود. اختلال وسواس چیزی نیست که تنها شما دچار آن باشید، بلکه بسیاری از افراد از این مشکل رنج میبرند، که البته این بیماری به روشهای گوناگونی قابل درمان و کنترل میباشد.
قبل از اینکه به چگونگی درمان وسواس با نوروفیدبک بپردازیم، ابتدا بهتر است نگاهی به تعریف وسواس بیندازیم و ببینیم چه کسانی در حقیقت جز دسته بیماران دارای اختلال وسواس قرار میگیرند.
یکی از شاخههای اختلال اضطرابی مزمن، اختلال وسواس فکری یا عملی است. در اختلال وسواس فرد در مورد نظم و ترتیب و امور جزئی و همچنین کمال طلبی دچار اشتغال ذهنی بیش از اندازه میشود، تا حدی که منجر به از دست دادن انعطاف پذیری، صراحت و کارایی میگردد.
سندروم یا اختلال وسواس OCD) obsessive compulsive disorder)، نوعی بیماری است که باعث ایجاد افکار ناخواسته، اجباری و غیر قابل کنترل در شخص مبتلا میشود و میتواند فرد را به انجام عمل اجباری و رفتارهای تکراری مجبور کند.
اگر این رفتار اجباری یا وسواس مانند در طول روز بیشتر از یک ساعت از زمان شخص را به خود اختصاص دهد، یا به بدتر شدن کیفیت زندگی شخص بیانجامد، می تواند نشانه این باشد که فرد به اختلال وسواس مبتلا است. معمولاً این بیماری در دوران کودکی یا نوجوانی آغاز میشود.
عموماً شخص مبتلا به بیماری اختلال وسواس از غیر طبیعی بودن رفتار خود آگاه است و تمایل به ترک آن دارد. اما به خاطر دلهره و احساسات آزار دهنده که حاصل عدم اطاعت از “اجبار” است، در این کار موفق نمیشود.
اختلال وسواسی جبری گروه مختلفی از علائم را در بر میگیرد که شامل افکار مزاحم، اشتغالات ذهنی و اعمال وسواسی میباشد. این وسواسها و اجبارها برای شخص بیمار ناراحتی زیادی را ایجاد میکند، به طوری که علاوه بر اتلاف وقت موجب میشود، کارکردهای روزمره فرد مانند کارکردهای شغلی، تحصیلی و خانوادگیاش نیز دچار اختلال شوند.
در اختلال نوع وسواس فکری-عملی، وسواسهای عملی با افکار وسواسگونه و اضطرابآور و ترس همراه میشوند. بدین معنی که این وسواسهای عملی کارهایی وسواسگونهای هستند، که شخص برای کم کردن وسواسهای فکری خود انجام میدهد. این کارها و رفتارها تکراری، کلیشهای و معمولاً غیرارادی هستند.
وسواس به صورتهاى مختلف بروز مىكند، برخی از علائم وسواس عبارتنداز: اجتناب، تكرار و مداومت، تردید، شك در عبادت، ترس، دقت و نظم افراطى، اجبار و الزام، احساس بن بست، عناد و لجاجت.
درمان وسواس با نوروفیدبک برای انواع مختلف اختلالات وسواسی بسیار مفید و موثر میباشد. اختلالات وسواسی انواع مختلفی دارد که برخی از آن شامل موارد زیر میباشند:
اختلال وسواسی-جبری OCD، اختلال بدریخت انگاری بدن، اختلال ذخیرهسازی، اختلال کندن مو، اختلال خراشیدن پوست، اختلالات ناشی از مواد/دارو، اختلالات مرتبط ناشی از بیماری طبی و…
اما به طور کلی اختلال وسواس را میتوان، به دو گونه اصلی تقسیمبندی کرد: وسواس فکری و وسواس عملی.
داشتن وسواس فکری در واقع یعنی داشتن افکار، تمایلات یا تصورات مزاحم، ناخواسته و پایداری که موجب رنجش و آزار فرد میشود و ترس، اضطراب و ناراحتی را در او ایجاد میکند. مثلاً این افکار میتواند در این مورد باشد که ممکن است، برای شما یا نزدیکانتان حادثه بدی اتفاق بیافتد و یا شما خودتان به کسی صدمه بزنید.
فرد سعی میکند این افکار، تمایلات یا تصورات را نادیده بگیرد و یا سرکوب کند و یا اینکه به افکار یا فعالیتهایی دیگر (مثل انجام یک وسواس عملی) میپردازد تا بتواند آن را خنثی کند.
ریشه بیماری وسواس در اضطراب است و بیماری به دو شکل فکری و عملی خود را نشان میدهد. این افکار وسواسی در نهایت میتوانند منجر به دست زدن به اعمال جبری شوند، که در این صورت به آن اختلال وسواس عملی میگویند.
شخص مبتلا به وسواس عملی خود را مجبور میبیند، کاری را به صورت معینی انجام دهد تا بتواند افکار اجباری را خاموش کند و یا از دلهره خود بکاهد. اگر بیمار در برابر انجام عمل وسواسی مقاومت کند، اضطرابش بیشتر و بیشنر میشود.
کارهایی معمولی مانند شستشوی مکرر خود، کنترل قفل کردن در، خاموش کردن اجاق یا تکرار جملاتی که شبیه ادعیه هستند از جمله وسواسهای عملی تلقی میشوند.
در نتیجه فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی برای کاهش اضطراب خود و رفع افکار مزاحم، فعالیت دیگری را انجام میدهد که این به شدت گرفتن این اختلال کمک میکند.
به گفته محققان، چیزی حدود 2 تا 3 درصد از افراد جامعه با اختلال وسواس مادامالعمر دست و پنجه نرم میکنند و به نوعی درگیر بیماری وسواس چه از نوع فکری و یا عملی هستند.چهارمین بیماری روانپزشکی پس از فوبیا، اختلالات مواد و اختلال افسردگی در دنیا، اختلال وسواس فکری-عملی میباشد. اختلال وسواس میتواند عملکردهای روزانه و حتی رشد تحولی کودکان را نیز مختل نماید.
به دریافت محققان، امروزه درمان وسواس با نوروفیدبک تاثیر بسزایی در کاهش و یا درمان کامل اختلال وسواس اجباری دارد. تاکنون برای اختلالات اضطرابی و وسواس درمانهای زیادی ارائه شده است و بیمارانی که مستاصل شدهاند، گاهاً همه این راهها را امتحان کردهاند، اما باز هم اضطراب و استرس آنها را رها نمیکند.
در برخی از شیوههای درمانی شاید مدت کوتاهی اضطراب و وسواس بیمار کم شود، اما بعد از مدتی همه علائم وسواس مجدداً باز میگردد. در گذشته اختلال وسواس اجباری با کمک داروهایی از جمله داروهای ضد افسردگی، anxiolytics و در برخی موارد داروهای ضد روانپریشی درمان میشد.
علاوه بر داروها آموزش، رفتار درمانی ادراکی، جلوگیری از پاسخ و گاهی اوقات عمل جراحی مغز نیز شیوههای درمانی برای وسواس فکری-عملی در گذشته بوده است. تحقیقات نشان میدهد داروها و درمانهای شناختی، تنها حدود 33% اثربخشی دارند.
از آنجا که مغز، تنظیم کننده مرکزی هیجانات، افکار و رفتارهایی است که بسیاری از مشکلات روانشناختی را ایجاد میکند. امروزه نوروفیدبک به عنوان یک روش درمانی موثر مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است و باعث تمرکز آنان بر این حیطه شده است.
پژوهشها نشان میدهد که درمان وسواس با نوروفیدبک میزان کارایی بسیار بالایی دارد و فعالیت مغز را بعد از هر بار درمان با نوروفیدبک افزایش میدهد. در حال حاضر درمان وسواس با نوروفیدبک به عنوان یک روش درمانی جدید و بدون عوارض و همچنین با اثر طولانی مدت مورد توجه قرار گرفته است.
در واقع میتوان گفت نوروفیدبک یک سیستم آموزش جامع است که رشد و تغییر در سطح سلول مغزی را ارتقا میدهد و در درمان طیفی از اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از ضربه، اختلالات شخصیت، اعتیاد و وسواس مورد استفاده قرار میگیرد.
در مطالعه الکتروانسفالوگرافی کمی، تحقیقات نشان داده که توان مطلق امواج بتا در نیمکره راست بیماران دارای اختلال وسواس، بسیار پایین است. همچنین آنها دریافتهاند که افزایش توان نسبی آلفا در بیشتر نواحی مغز با کاهش توان نسبی بتا و دلتا در ناحیه پیشانی چپ همراه میباشد. علاوه بر این نیمکره راست این بیماران مخصوصاً در توان نسبی بتا فعالیت بسیار پایینی دارد.
اگر این شاخصها را بتوان در مغز افراد تغییر داد، میتوان به درمان آنها نیز کمک کرد که این کار با نوروفیدبک امکان پذیر میباشد. به طور کلی میتوان گفت که نوروفیدبک راهبرد درمانی جدید، بدون عارضه و غیر تهاجمی برای درمان اختلال وسواس فکری – عملی به شمار میآید.
از آنجا که اثر بخشی نوروفیدبک بر اساس یک فرآیند یادگیری و شرطیسازی است، معمولاً طول دوره درمان آن بلند مدت میباشد. به ویزه که نوروفیدبک با مغز و شرطیسازی و ایجاد تغییر در یادگیریهای مغزی سر و کار دارد، این خود باعث طولانیتر شدن دوره درمان میگردد.