آسیبهای اجتماعی به دستهای از نابسامانیها و ناهنجاریهای رفتاری افراد یک جامعه چه بصورت فردی و چه جمعی اطلاق میشوند که ریشه در بی نظمیها، ناهماهنگی پدیدههای اجتماعی و پیامدهای نامطلوب آنها دارد. این آسیبها در اکثر موارد باعث رنجش روانی، جسمی و مادی اقشار خاص و آسیبپذیر جامعه میشوند. همچنین آسیبهای اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی گفته میشود كه در راستای اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی یا غیررسمی جامعه محل فعالیت كنشگران قرار نمیگیرد و در نتیجه با منع قانونی و یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبه رو میگردد.
حال که تعریف دقیقی از آسیبهای اجتماعی ارائه کردیم در ادامه به انواع آسیبهای اجتماعی و عوامل موثر در ایجاد آنها میپردازیم.
براساس مطالعات انجام شده در ارتباط با آسیبهای اجتماعی، عوامل زیر منشاء بسیاری از انحرافات اجتماعی میباشند. در این بخش هر یک از عوامل به اجمال مورد بررسی قرار میگیرد.
اختلافات طبقاتی هر جامعه، افراد را در موقعیتهایی قرار میدهد که نمیتوانند نقشهای اجتماعی مناسب خود را پیدا کنند و موجب پیدایش اختلاف در هنجارهای اجتماعی میشود. در نتیجه این هنجارهای اجتماعی، تفاوت معیارها به وجود میآید و عدم تعهد به معیارها و تردید در اصالت آنها، عدم پایبندی به قوانین را ایجاد میکند که این به نوبه خود تضادهای اجتماعی را بیشتر میکند. درون این تضادها، کشش به سمت انحرافات اجتماعی وجود دارد.
در خانوادههایی که رفاه و درآمد اقتصادی زیاد است، روابط انسانی بر اثر کثرت کار و یا سرگرمی ضعیف تر میگردد. ضعف روابط انسانی به نوبه خود میتواند عامل مساعدی برای کشش به سوی انحرافات اجتماعی باشد. دلیل اینکه امروزه والدین و فرزندان نسبت به هم احساس و عاطفه گذشته را ندارند، نداشتن ارتباط با یکدیگر است.
مطالعات علمی نشان میدهد که مبنا و اساس انحرافات اجتماعی فقر است. از آن جایی که بیشتر مجرمین، معتادین به مواد مخدر و الکل، مبتلایان به امراض روانی و اشخاصی که اقدام به خودکشی میکنند، از طبقات پایین اجتماعی بودهاند، میتوان در عصر حاضر از فقر به عنوان عامل عمده انحرافات اخلاقی یاد کرد. ارتکاب جرائم طبقات پایین جامعه ناشی از شکافی که بین خواستههای جوانان آن طبقه با آن چه که در دسترس آنهاست، میباشد. عمدهترین علت انحرافات اخلاقی آنها نتیجه فشارهای حاصله از شکست در رسیدن به هدفهای معین است.
بیکاری نیر به عنوان یک مسئله اجتماعی زمینه مساعدی برای انحرافات اجتماعی محسوب میشود. از آنجا که افراد بیکار بیشترین اوقات خود را در اماکن عمومی از جمله پارکها میگذرانند، میتوان گفت این گونه اماکن، بهترین و مناسبتترین مکان برای کشش به سمت انحرافات اجتماعی از جمله اعتیاد میباشد.
در جامعهای که رشد صنعت به سرعت افزایش یابد و درآمد ناشی از آن صنعت به طور عادلانه توزیع نگردد، امکان وقوع سه اتفاق وجود دارد:
اول اینکه کارکنان برای اداره زندگی خود مجبور میشوند ساعات بیشتری را به کار مشغول شوند و این به نوبه خود موجب خستگی جسمی و روحی در افراد می شود.
در چنین جامعهای اگر برای تفریح و گذراندن اوقات بیکاری مردم از طرف دولت برای استفاده از اوقات فراغت، برنامهریزیهای مناسب اجتماعی وجود نداشته باشد، زمینه مساعدی برای گرایش به انحرافات اجتماعی فراهم میشود.
دوم اینکه مشکل ترافیک در شهرهای بزرگ منجر به خستگی ناشی از کار در افراد شده در نتیجه والدین قدرت لازم را تربیت و سرپرستی فرزندانشان نخواهند داشت و در نتیجه بیتوجهی نسبت به پرورش کودکان و نوجوانان منجر به گرایش آنان به سمت انحرافات اجتماعی از قبیل اعتیاد، سرقت و… خواهد شد.
سومین مورد اینکه رشد شهرها باعث افزایش فاصله و شکاف طبقاتی شده و این خود به خود باعث میشود برقراری ارتباط با دوستان و خویشاوندان کاهش یابد و زمینه برای ایجاد انحرافات اجتماعی فراهم شود.
مهمترین عاملی که موجب ایجاد ناامنی در تربیت فرزندان در محیط خانواده می شود، اختلافات زناشویی و نزاع بین پدر و مادر میباشد. وقتی خانواده، کانون و محیط مناسبی برای زندگی نباشد، انسان سعی میکند بیشترین اوقات خود را در خارج از خانواده بگذراند و این کار ارتباط او را با دیگرانی که چون شکارچیان ماهری به دنبال شکار میگردند، زیاد می کند و آنها پس از شناخت مشکل شخص در نقش انسانی دلسوز ظاهر شده و برای فرار از این واقعیت تلخ، فرد را به سوی اعتیاد و دیگر انحرافات اجتماعی میکشانند. هر چقدر ستیز خانوادگی بیشتر باشد، احتمال کشش به طرف انحرافات اجتماعی نیز بیشتر خواهد بود.
تحقیقات نشان میدهد که رابطه مستقیم و تنگاتنگی میان رفتارهای کودکان و نوجوانان با شیوههای تربیتی والدین وجود دارد. شیوههای تربیتی والدین باید با سطح نیازها و خواستههای مختلف فرزندان و همچنین با متدهای تربیتی صحیح هماهنگ باشد.
براساس نتایج مطالعات، افرادی که محروم از تحصیلات بوده و بینش صحیح نسبت به جامعه، تربیت و… نداشته باشند، امکان فریب خوردن و انعطافپذیری آنها برای ارتکاب به کارهای انحرافی و برخلاف قانون بیشتر میباشد. زیرا این گونه افراد تخصص و آگاهی لازم را ندارند و نمیتوانند از طریق عادی، زندگی خود را تأمین کنند و به همین دلیل است که جامعهشناسی، عدالت آموزشی را یکی از راههای پیشگیری از جرائم میداند.
هر جامعهای متناسب با شرایط خود، فرهنگ، رشد و انحطاط خود با انواعی از انحرافات و مشکلات روبرو میباشد که تاثیرات مخربی روی فرآیند ترقی آن جامعه دارد. شناخت چنین عواملی میتواند مسیر حرکت جامعه را بسوی ترقی و تعامل هموار سازد، بطوری که علاوه بر درک عمل آنها و جلوگیری از تداوم آن عمل با ارائه راهحلهایی به سلامت جامعه کمک نماید. به عنوان مثال مسأله اعتیاد را در نظر بگیرید، این مساله هم به عنوان یک مشکل فردی و هم به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح است. روشن است این امر در سطح اجتماعی باعث از بین رفتن نیروها و انرژی بارآور جامعه میشود. در نتیجه شناسایی علل اساسی و کنترل آنها میتواند بسیاری از نیروهای از دست رفته جامعه را تجدید نماید.
خاستگاه اصلی آسیبها و گژ رفتاریهای اجتماعی را باید در کل حیات اجتماعی و نوع خاص روابط انسانی جستجو کرد. نابسامانیهای اقتصادی – اجتماعی چون: فقر، تورم، گرانی، بیکاری، فقدان امنیت مالی و حقوقی و دیگر عواملی که باعث محرومیت» میشوند، میتوانند زمینه مساعدی را برای انواع مختلف آسیبهای اجتماعی چون: خود کشی، سرقت، اعتیاد به مواد مخدر، زور گیری، طلاق و … فراهم آورند. از این رو مفهوم آسیبشناسی گسترده وسیعی پیدا میکند و از ابعاد ارزشی و کاربردی فراوانی برخوردار میگردد.